حکایت کوتاهی از شرلوک هلمز
" واتسون گفت:"میلیون ها ستاره می بینم".هلمز گفت: "چه نتیجه ای می گیری؟
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت:
زمانی دوست داشتن هنر بود
اما اکنون
حماقتی بیش نیست ..!
مرد درحال تمیز کردن ماشین بود
که متوجه شد پسر 8 ساله اش بر روی ماشین خط می اندازد
مرد با عصبانیت چندین مرتبه ضربات محکمی بر دست کودک زد
بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود
در بیمارستان کودک انگشتانش را از دست داد کودک پرسید:
پدر انگشتانم کی رشد می کند؟
مرد نمی توانست سخنی بگوید به سمت ماشین بازگشت
و شروع کرد به لگد کردن ماشین
و چشمش به خراشی که کودک کشیده بود خورد که نوشته بود
دوستت دارم پدر