خیال کن روزگارم رو به راه

خیال کن رفتی و دلم نمرده

خیال کن مهربانی و قلبم کنار تو ازت زخمی نخوره

خیال کن هیچی بین ما نبوده

خیال کن خیلی ساده داره میری

... خیال کن بی خیال بی خیالم شاید اینجوری آرامش بگیری

گذشتی از من و ساکت نشستم گذشتی ارز من و دیدی که خسته ام

تو یادت رفته که توی چه حالی کنارت بودم و زخمات ُ بستم....



همیشه سخت ترین جای کار اینه که وقتی باختی تظاهر کنی که هیچی نشده ...!

خواسته ای از خدا

من به درک …
بذار خوشبخت بشه…
بذار روزهاش رنگی بشن…
بذار لبش خندون باشه…
تو که میدونی وقتی میخنده چقدر خوشگل میشه!!
بخندونش تا همه به تو احسنت بفرستن به خاطر خلق کردن این همه زیبایی!
غصههاش رو ازش بگیر…
بذار صبح که از خواب بیدار میشه زندگی واسش زیبا باشه!
بذار شب که میخوابه شکرت کنه به خاطر خوشبختیهاش!
مواظبش باش! … هروقت دلش گرفت بغلش کن! از خدا بودنت کم نمیشه!
کاری کن تا خیلیها حسرت زندگیش رو بخورن!
هر کسی رو که دوستش داره بهش بده… یادت باشه که طرف آدم خوبی باشه! اذیتش نکنه…از گل نازکتر بهش نگه!
این یکی رو حتما یادت باشه!! اینقدر باهاش خوب باش تا هیچ وقت بهت شک نکنه! تا هیچ وقت فکر نکنه که نیستی…
یادت نره که از تاریکی میترسه! برقها که رفت بهش بگو نترس من اینجام!!
کسی رو بهش بده تا حتما رسم عاشقی رو بلد باشه! مرد باشه ولی عاشق!
دیگه سفارش نمیکنم! جون تو و جون اون! من تو و همه ی دنیات رو با اون شناختم! پس مواظبش باش

هر کی این شعر و دوست دارنظر بده به روح استاد شهریار
_________________________________________

پیرمو گاهی دلم یاد جوانی می کند

بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند

همتم تا می رود ساق غزل گیرد به دست

طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند

سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز

در درونم زنده است و زندگانی می کند

بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی

چون بهاران می رسد با من خزانی می کند

طفل بودم دزدکی پیرو الیلم ساختند

آن چه گردون می کند با ما، نهانی می کند

می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان

دفتر دوران ما هم بایگانی می کند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید

ور نه قاضی در قضا نامهربانی می کند

یادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم ،

چون خورد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره...

يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم

تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره ...

يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم ...

يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم

چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره ...

يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت

چون زندگيش رو ازش ميگيريم......

نيازم ، نه ديگر آغوشت است

نه دستانت ،نه گيسوی سياهت ،

نه چشم خمارت و نه دیگر هیچ،با . .

... يك فنجان سكوت تلخ ،

فرو مى برم حماقتم را

كه دوستت داشتم...

فلسفی و جملات زیبا


ارزش پدر پس از مرگش معلوم میشود و ارزش نمک پس از تمام شدن … (عبری)

—–

ما سه چهارم از اصالت وجودی خود را به قیمت شبیه شدن به دیگران از دست می دهیم …
ادامه نوشته

دست هايت که مال من باشد ...!

هيچکس..!!

مرا..!! دست کم نخواهد گرفت!!!


اینکه یه نفر بهت بگه "مواظب خودت باش" حس خوبی داره ...

اما بهتر از اون وقتی هستش که یه نفر بهت میگه "من ازت مواظبت میکنم

به دنبال خدا نگرد ؛

خدا در دیر و بتکده و مسجد نیست ،

لابلای کتاب های کهنه نیست

خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دوری از انسانها نگرد .

آنجا نیست

خدا در دستی است که به یاری می گیری .

در قلبی است که شاد می کنی،

در لبخندی است که به لب می نشانی .

در فاصله نفس های من و توست که به هم آمیخته .

در قلبیست که برای تو می تپد

در میان گرمای دستان ماست که به هم پیچیده.

خدا در قلبی است که شاد میکنی

یادمه که یه روز تو میگفتی هنوزعاشقتم,دیوونتم,/

حالامیگی ازت دیگه خسته شدم ,کم میارم,دردمو با کی بگم/

اگه دلخورم از تو میخام بدونی/عمرمنی عشق منی/

میمیرم حالاکه میری که من دیگه تنها بشم/دردمو باکی بگم؟/

به جونه دوتامون ازت دلخورم/میدونه خدامون ازت دلخورم/

باچشمام میگفتم نبایدبری/واسه گریه هامون ازت دلخورم/

خیال کردی آسونه تنها شدن؟/ببین التماسوتوچشمای من/

خیال کردی من دل ازت میبرم/

واسه اینه میگم ازت دلخورم....

میخام هرجوریه تو رو باز ببینم زل بزنم توی چشه تو یکم/

دستتوبگیرم که یادت بیارم قولمونو,حرفامونو,/

بمونیم پیش هم آخه خسته شدم بازدوباره/

دل خورم ازتویکم.

هی تنگ تر می شود بر این دیوار/خسته از نوشته های مضحک خودکار/
پاره می کنم کاغذ از ترس مردم بیمار/که مبادا توضیح بخواهندو من از تفره بیزار/
که مبادا بگن کودک 17 ساله مرد شده/که مبادا بگن خوشی های کودکانش تبدیل به درد شده/
که برسن به ادای روشنفکری تب یک شب سرد شده/
که برسم به این که تنگی دیوار را دوست دارم/
که برسم به اینکه باید کاغذ خودکار باز بیارم(فریاد)


دیشب هنگام رد شدن از کوچه ی شب ماه را دیدم


که با در پی به دست اوردن ستاره اش در ته چاه بود



غافل از این که کنارش بود و اون نمیدیدش‏!‏‏!‏‏!‏


تمام خنده هایم را نذر کردم که گریه ام نگیرد !


اما وای از شبها که هوای آغوشت دیوانه ام میکند ...!