آهنگ وبلاگ چطوره ؟
قصه از خورشید می بافیم ما فانوس ها
کورسویی از خدا مانده است و پنهان کرده ایم
در شکاف دخمه ی این شهر دقیانوس ها
آفتابی نیست اما طبل نوبت می زنند
آسمان خواب است در بیداری ناقوس ها
جاده آنک در هوار مه گم است اما هنوز
می دمند آوارگان بی جهت بر کوس ها
پشت این رنگین کمان نور، حشر سایه هاست
پرده بردارید از پای این طاووس ها
دست بردارید از ما آی عیسایان کذب
دردهای ما شمایید آی جالینوس ها!
انتخابت چیست حالا؟ ماهی کوچک بگو!
تنگ و این کابوس ها؟ دریا و اختاپوس ها؟
تا به من نگاه کنی
به من ، به چشمانم ،
و به قلبی که برای تو می تپد
این شب و این باران
و تو ...
چند دقیقه دیگر وقت داری
تا به من نگاه کنی
پیش از آنکه کاملا تمام شوم...!
آنتوان دوسنت اگزوپری
سلام دوستان
اگه کم به وبلاگاتون سر میزنم نزنید به حساب نامردیم یا اینکه
فراموش کردنتون یه خورده مشغله کاریم بالاست
انشاالله به همه سر میزنم
بازم ببخشید
مسیج دادم باهم بریم خرید...
یهو یادم افتاد اِ من که دوست دختر ندارم..
دیشب پسرخاله خونمون بود!
یه پشه هی اذیت میکرد , پاشدم حشره کش
رو برداشتم بزنم یهو پسر خاله خیلی جدی:
کثافت! چه غلطی میکنی؟!
گفتم نترس روی بز اثر نمیکنه!
گفت این پشه چند دقیقه پیش منو نیش زد الان
خون من توی رگهاشه! حکم بچمو داره! بکشیش میکشمت!
هیچی دیگه نذاشت بکشمش!
صبح بلند شده هی میگه ویزی رو ندیدی؟!
منم یادم رفته بود! حیران نگاش میکردم!
گفت بچمو میگم!
آدمک آخر دنیاست بخند √