خداوندا . . .

زانويم را به خاكت ريشه ميكنم و



دستانم را به آسمانت

و فرياد سر ميدهم . . .

مگذار از غم واندوه زمانه زانويم خم شود

مگذار در زمين تو بر رنج ها بي صبر شوم
...
مرا بازيچه اي چون تاس بر ميز تفريح خالقان تقلب مکن

بگذار اگر زندگي بازي است من برنده آن باشم

سر سفره شام به مامانم میگم نون نداریم؟


خیلی جدی گفت:

 به یه تنه لش گفتم سر راه میای خونه بگیر که نگرفت.


منو میگفت :|

اینم یه داستان از سیاوش قمیشی آهنگ "پرواز "



من و تو 2تا پرنده تو قفس زندونی بودیم


جای پر زدن نداشتیم ولی آسمونی بودیم


ابر و بارون رو میدیدیم اما دنیامون قفس بود چشم به دور دست نداشتیم همینم واسه ما بس بود



اما یک روز اونایی که ما رو با هم دوست نداشتن تورو پر دادن و جات هم یه دونه آینه گزاشتن



من خوش باور ساده فکر میکردم روبه رومی گاهی اشتباه میکردم من کدومم تو کدومی



با تو زندگی میکردم قفس تنگ و سیاه رو عشق تو از خاطرم برد عشق پر زدن تا ماه رو



اما یک روز باد وحشی رویاهامو با خودش برد قفس افتادو شکست و آینه افتادو ترک خورد



تازه فهمیدم دروغ بود دنیایی که ساخته بودم



" دردم از این که عمری خودمو نشناخته بودم "



تو تو آسمئنا بودی با پرندهای آزاد من تن خسته رو حتی یه دفه یادت نیوفتاد


. . . !

قند خون مادر بالاست

دلش اما هميشه شور مي زند براي ما

اشک‌هاي مادر , ...مرواريد شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مرواريد!

حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد

دستانش را نوازش مي کنم

داستاني دارد دستانش

مــــــــــرد باید وقتــی مخاطبش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد
بزنه
وایسه روبروش بگه :


تو چشامــــــ نیگا کن , بهتـــــــ میگم تو چشامـــــ نیگا کن

حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتــــی

بعد مخاطبـــــ داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه


حتــــی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد

آخرش خسته میشــه میزنه زیر گریه

همونجا باید بغلش کنه

نذاره تنها باشه

حرف نزنه ها , توضیح نده ها

کل کل نکنه ها , توجیه نکنه ها

فقط نذاره احساس کنه تنهاستــــــ

مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو باسکوتـــــــ ثابتـــــ کنه

بابای شما هم بخوادتو عروسی برقصه


 همه عینه وحشیاجیغ میزنن


 یا فقط فامیل ما دیوونن؟؟؟



محبت زیادی به بعضیا نمیسازه...



 هاری میاره!!

یه وقتهاي ميري رو پست و عكسهاش يه كامنتي بزاري حرف دلتو بهش

بگي كه چقدر برات عزيزه....

ولي ميبيني خيلي ها اومدن حرفهاي تو رو بهش ميزنن : عزيزم ،

عاشقتم ، جانم ، فدات شم ......

تو ميموني و يه دنيا حرف نگفته....

...فقط واسش لايك ميزني ...

كاش بدونه اين لايك يعني یه دنیا بغض و حرف ...

یکی از فانتزیای اصلیم اینه که .......


واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر


یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی!


منم ۱۱ ماه با این راز تو سینم زندگی کنم


یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن


راز رو فاش کنم


 همه تو بهت و حیرت به هم نگاهمیکنن

 و زبونشون بند میاد...


منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک میکنم !!!


و در نور محو میشم و هرچی صدام میکنن


 و دنبالم میان بهم نمیرسن!


و بقیه ی


عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن :)))

تنها که بشی برمیگردی...

اما من داغ تمام تنهایی هایی را که کشیدم

 وجب وجب به دلت می گذارم...


این بار تو خواهی باخت!!!

چرا ترک کنم سیگار لعنتی را

که فریاد میزند نبودنت را؟

که در دست میگیرم بدن نرمش را جای دستهای سردت


که کام میگیرم از لبان گرمش جای لبهای سردت

 که حس میکنم بودنش را …

اصن روایت داریـــــــــم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

پسری کـــــــــه استاتوسش بیشتر از 50 تا لایک بخــــوره ,


پســـــــر نیست , دختــــــــره ...


بغرعــآآآن

گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز

بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...

من می گریستم به اینکه حتی او هم

محبت مرا از سادگی ام می پندارد...

پيرمرد همسايه آلزايمر دارد ...

ديروز زيادي شلوغش کرده بودند

او فقط فراموش کرده بود

از خواب بيدار شود ...!

زنده یاد حسين پناهي

نه ميدونم کجاست،

 نه ميدونم چيکار ميکنه،

 با کيه، وضعش چطوره..

اما دلم تنگشه.. فحش بدم؟

رفتم به مغازه دوستم ، دیدم یه دختر شاکی اومد تو


لپ تابشو کوبید رومیز ، به فروشنده گفت که لپتابتون خرابه من اینو نمیخوام.


فروشنده : چرا ؟


دختره : من نمیتونم اطلاعات لپ تاب قدیمیم و روی این بریزم!


فروشنده : خانم امکان نداره ، میشه لطفا این کارو جلوی من انجام بدین ؟


...
دختره لپ تاپاشو روشن کرد ، یه موس هم از کیفش درآورد


-روی فایل مورد نظرش با موس راست کلیک کرد و cut رو انتخاب کرد.



-موس رو از اون لپ


تاب جدا کرد.


-بعدش با دقت موس و برداشت و به لپ تاب جدیده وصل کرد ..



-دوباره راست کلیک کرد و از اونجا PASTE رو زد !!!
.
.
.
.
.
- فروشنده سکته کرد مرد :| !!

معشوقی از عاشقش پرسید...من قشنگم ؟

 عاشق جواب داد ... نه


پرسید ... دلش میخواد با اون باشه ؟

 باز جواب داد ... نه


اگه ترکت کنم گریه میکنی؟ ... نه


معشوق با چشمان پر از اشک می خواست

 عاشق رو ترک کنه


که اون دست معشوق رو گرفت و گفت


تو قشنگ نیستی بلکه زیبایی


من نمیخوام با تو باشم من نیاز دارم با تو باشم


اگه بری گریه نمی کنم ... میمیرم !!!

زندگی گریه ی مختصریست...

مثل یک فنجان چای...

و کنارش عشق است...

مثل یک حبه قند...

زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...

هنگام سپیده دم خروس سحری


دانی که چرا همی کند نوحه گری


یعنی که نمودند در آیینه صبح


کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

شک ندارم که دیگه 21 دسامبر پایان دنیاست
.
.
.
.
منم مثل خیلی از شما قبول نداشتم
.
.
.
.
اما امروز یه صحنه ای دیدم باور نکردنی
.
.
.
دختره راحت پارک دوبل کرد!!!!


 بندگان خدا برید توبه کنید نشونه از این بالاتر میخواید!!؟؟

فعلآ نه زنگ بزن نه اس بده, علی مون شک کرده
.
,
.
.
.
.
.
.
.
.
خواهر دکتر شریعتی


به کافه چی گفتم همان همیشگی ...



نگاه سنگینش را به چشمانم انداخت و گفت:

.
.
.
.

گوه نخور ، مثه آدم بگو چی می خوری ؟؟؟!


همدم ما یه پشه بود



که هوا سرد شد اونم رفت..

يه روز يكي ازرائيل رو مي بينه، خودشو ميزنه به مردن

.
.
.
.
.
.
.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

ههههههههههههههههههه

هر هر هر هر هر

ها ها ها

خخهه

همینه که هست بی مزه هم خودتی


 مجبور نبودی بخونی

خوشت نیومد میتونی بری یه چی دیگه بخونی


راستی


بی مزه هم خودتی

اولین علائم سادیسم و مازوخیسم سیاوش قمیشی

زمانی دیده شد که خوند:

خیلی ممنون واسه هر چی که آوردی به سرم

خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمیگذرم

دختر:خوابی؟؟؟

پسر: آره بیدار شدم زنگ می زنم بهت

دختر:من دوس پسر قبلیم این موقع روز خواب نبود

پسر:چه ربطی داره؟

دختر:من واسش مهم بودم

پسر:خوب بیا من بیدار شدم، خوب شد؟

دختر:دوس پسر قبلیم اصلا” نمی گفت: من بیدار شدم بیا

پسر:اون یه آدمه دیگه بود من یه آدمه دیگه

دختر:من که همون آدمم

پسر:من قانع شدم ، از این به بعد هر روز ۶ صب بیدارم

دختر:من ۶ خوابم

پسر:دوس دختر قبلیم ۶ بیدار بود

دختر:برو با همون .........( گوشی را قطع می کند)


( هنوز تحقیقات برای شناخت زنها ادامه دارد)...:))))))

میخواهم با کسی بروم



که دوستش دارم...



نمیخوام بهای همراهی را



با حساب و کتاب بسنجم،



یا در اندیشه ی خوب و بدش باشم،



نمیخوام بدانم

...دوستم میدارد یا نمیدارد...

میخواهم بروم

با کسی که

دوستش میدارم..

برتولت برشت

آقا اجازه؟

دل را که زد به دریا نالید آقا اجازه؟

تکلیف دیشبم را دیدید ؟ اقا اجازه؟

پاره ست دفتر من تقصیرخواهرم بود

نان می نوشتم آن را قاپید آقا اجازه؟

دیروز مادرمن تب داشت و نمی گفت

بیمار بود انگارخورشید آقا اجازه؟

یک کاسه آب خالی بردم مرا دعا کرد

در کاسه نقل اشکم رقصید آقا اجازه؟

خندید و گفت خوبم گریه نکن عزیزم

نالید وباز از درد پیچید آقا اجازه؟

من هم شبیه دارا با انضباط بودم

قاپ مرا نداری دزدید آقا آجازه؟

جای لباس تازه در پشت هر مغازه

می گیرم آبغوره هر عید آقا اجازه؟

زنگ حساب گفتید یک می شود نه از ده

از ده نفر یکی مان فهمید آقا اجازه؟

از ده نفریکی مان کفش و لباس نو داشت

آن نه امید دیگرنومید آقا اجازه ؟

من هم حساب کردم نه میشود یک از ده

یک بیست می شود نه تجدید آقا اجازه؟

فریاد در گلویش تبدیل شد به ناله

دل را که زد به دریا نالید آقا اجازه؟

مــی خــواهــم کمــی بــروم

آن ســوی دنیــا!

آنجــا کــه آسمــان،

پنجــره بیشتــر دارد

و خــدا هــم،

دیــدی بهتــر...!

دچار یعنی

عاشق

و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بی‌کران باشد


و چه فکر نازک غم‌ناکی

و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است

و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

و دست منبسط نور روی شانه آن‌هاست

نه وصل ممکن نیست

همیشه فاصله‌ای هست

اگرچه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل‌آویز و ترد نیلوفر

همیشه فاصله‌ای هست

دچار باید بود