یکی از فانتزیای اصلیم اینه که .......


واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر


یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی!


منم ۱۱ ماه با این راز تو سینم زندگی کنم


یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن


راز رو فاش کنم


 همه تو بهت و حیرت به هم نگاهمیکنن

 و زبونشون بند میاد...


منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک میکنم !!!


و در نور محو میشم و هرچی صدام میکنن


 و دنبالم میان بهم نمیرسن!


و بقیه ی


عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن :)))