بچه بودم از این جوجه زردا گرفتم,فرداش دیدم تخم نمیذاره!
دلم واسش سوخت یه تخم مرغ کردم تو کونش,مرد
از همون بچگی مهربون بودم و دستم تو کار خیر بود
به همه هم میگفتم :بیچاره سر زا رفت!!!
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 13:31 توسط ₪..مـــــحـــمــد..₪ √
|
آدمک آخر دنیاست بخند √