از یاد مرا برده ای ای یار دلارام


افتاده ام از یاد تو در دامن اوهام


از دست چه کس جام هوس میزنی امشب


آغوش کدام عاطفه را میدهی از کام


در روز مرادی تو اگر ،  دیر نمانده است


تا روز تو گردد چو شبم  تارتر  از شام


صیاد زمان چون تو بسی صید نموده است


در راه همه بسته هزاران کلک و دام


گر  رام نموده است مرا ، از وي عجب نيست


صد همچو مني را كند ايام چنين رام


ايام چنين كرد اگر با من مسكين


روزي نه چنان دور كند با تو هم ايام


برداشت از وبلاگ از هر دری سخنی http://nazarii.blogfa.com