کامپیوترت رو روشن میکنی
،
چند لحظه صبر میکنی تا ویندوزش بیاد بالا
،
یه قلوب ازچاییت میخوری
،
ویندوز میاد بالا
،
باز چند ثانیه دیگه صبر میکنی تا ویندوز کامل بیاد بالا
،
یه قلوب دیگه از چاییت میخوری
،
کلیک میکنی رو

 My Computer،
یه سیگار روشن میکنی
،
میری رو

Drive F،
یه پُک سنگین به سیگارت میزنی
،
میری رو
 My Picture،
زیر سیگاری رو میکشی جلو دستت
،
یه قلوب دیگه از چاییت میخوری
،
با چشات دنبال یه فایل قدیمی میگردی
،
روش کلیک میکنی
،
نه، این نبود
!
یه پُک دیگه به سیگارت میزنی
،
رو یه فایل دیگه کلیک میکنی
،
کلی عکس باز میشه
،
آره، خودشه
!
خاکستر سیگارت رو خالی میکنی تو زیر سیگاری
،
شروع میکنی عکس ها رو به ترتیب از بالا دیدن
،
یه لبخند شیرین پهنای صورتت رو میپوشونه بدون اینکه خودت متوجه بشی
،
یه پُک دیگه به سیگارت میزنی
،
عکس ها شوتت کردن به چند سال پیش
،
خاطرات توذهنت نقش میگیرن
،
دوباره خاکستر سیگارت رو خالی میکنی تو زیر سیگاری
،
به یه عکس میرسی
،
لبات بسته میشن طوری که صورتت یه شکل جدی به خودش میگیره
 ،
چند ثانیه رو عکس مکث میکنی و با دقت نیگاش میکنی
،
یه پُک دیگه به سیگارت میزنی
،
به خودت میگی این عکس یه مشکلی داره
،
یه پُک دیگه به سیگارت میزنی
،
با وسواس خاصی به عکس نیگا میکنی
،
نفرات توی عکس رو میشماری
،
نه، این عکس حتما یه مشکل خیلی بزرگی داره
،
صورتت رو میبری جلوی مانیتور
،
نمیخوای قبول کنی
،
جای یه نفر تو زندگیت خالیه
،
درست همونی که تو عکس خودش رو انداخته بود تو بغلت
،
با گرمای آتیش سیگار که داره دیگه یواش یواش پوست دستت رو میسوزونه به خودت میای
،
فیلتر سیگارت رو میندازی تو زیر سیگاری
،
کامپیوترت رو خاموش میکنی
،
خودت رو پرت میکنی رو تخت
،
چشات رو میبندی و آهسته زیرلب میگی
:
ارزشش رو نداشت