من آن دیوانه ی عشقم..

که روزی در میان عطر گیسوی تو پیچید...

گلی تازه بودم که در هوای بغض تو خشکید...

من آن دیوانه ی عشقم...

همانکه همه را ،همه را تو میدید..

تو آن احساس زیبا بودی که از پنجره ی این خانه پرید..

من آن دیوانه ی عشقم...

من آن سنگ صبور..بگو..کدام هیاهو مرا از خیال تو دزدید...

من چرا اینک اینگونه رسوام...کدام غریبه شب گریه های مرا شنید...


₪..مـــــحـــمــد..₪ √